دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
مطالعۀ فراتحلیلی-تطبیقی «سلوک» در ادبیات ایران و جهان
1
37
FA
محمود
افروز
0000-0003-3051-4769
استادیار گروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشکده زبانهای خارجی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
afrouz300@gmail.com
10.22103/jcl.2021.17434.3245
مطالعات فراتحلیلی نتیجۀ نهایی یافتههای پژوهشهایی با بنمایههای مشترک را مستخرج و در اختیار پژوهشگران قرار میدهد. رویکرد فراتحلیلی در حوزۀ ادبیات تطبیقی نیز نقشۀ راهی برای مطالعات آتی محققان فراهم میکند. در جستار حاضر، بیش از چهل و سه مقاله با بنمایۀ مشترک «سلوک» مطالعه و تلاش شد از یافتههای آنها در ایجاد شبکهای منسجم از پیکرههای تطبیقپذیر استفاده گردد تا از این رهگذر دریچهای نوین از مطالعات تطبیقی پیش روی پژوهشگران آتی گشوده شود. علیرغم اهمیت این نوع از مطالعات، تا جایی که نگارنده مطلع است، تاکنون هیچیک از پژوهشگران داخل و خارج در حوزه ادبیات تطبیقی، رویکرد فراتحلیلی اتخاذ نکرده، و دستکم، در حوزۀ سلوک، هیچ مطالعۀ فراتطبیقی تا به این لحظه منتشر نشده است. از این رو، پژوهش حاضر در حوزۀ ادبیات تطبیقی کاملاً بدیع است. پیکرههای مورد بررسی شامل ارداویرافنامه، کمدیالهی دانته، سیرالعباد الیالمعاد، منطقالطّیر عطار نیشابوری، خمسۀ حکیم نظامی، جاناتان مرغ دریایی و ماهیسیاه کوچولو و برخی دیگر از آثار تطبیقپذیر است. پس از معرفی آثار فوق و مجموعه آثار قابل تطبیق با هریک، در نهایت، زمینههای تطبیقپذیر و آثار بکری که هنوز توسط محققان مورد مطالعه تطبیقی قرار نگرفته-اند، معرفی شده است. طبق یافتههای تحقیق، دسترسی به ترجمۀ آثار دیگر ملل، اقتباس ضمنی، الهام از کُتب مقدّس، پیشزمینۀ مشترک مذهبی و عرفانی آثار سلوک-محور، و وجود دغدغههای مشترک در ترسیم مسیر سلوک، تطبیقپذیری آثار مطالعه شده در پژوهش حاضر را رقم زدهاند.
ادبیات تطبیقی,رویکرد فراتحلیلی,ادبیات فارسی,ادبیات جهان,سلوک
https://jcl.uk.ac.ir/article_2956.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2956_eaec35c41eb53b21f25659d512a0db35.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
سیمای ایرانِ عهدِ قاجاریه در «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» و «ستارگان فریبخورده»
39
65
FA
ابراهیم
رنجبر
0000-0001-9236-7026
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
ranjbar87@gmail.com
10.22103/jcl.2021.2962
مایۀ اصلی رمانِ پیکارسکِ «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» به احتمال قریب به یقین نوشتۀ یک ایرانی است نه جیمز موریه. تاریخ نگارش آن به قبل از سال 1195ش. برمیگردد. بعد از آن، دومین اثر داستانی منعکس کنندۀ اوضاع اجتماعی ایران «ستارگان فریبخورده» (تاریخ نشر 1253ش.) نوشتۀ میرزافتحعلی آخوندزاده است. در این مقاله تفاوتها و تشابهات این دو نویسنده را از نظر آبشخورهای فکری و جهانبینی و نحوۀ نگاه به ایران و همچنین تفاوتها و تشابهات این دو اثر را از نظر چگونگی انعکاس اوضاع اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی ایرانیان بررسی کردهایم. روش بررسی دقت در جزئیات داستانها و تحلیل آنها و استنباط مفاهیم مرتبط با آنهاست. نتیجۀ این بررسی این است که نویسندۀ «سرگذشت حاجیبابا» از جزئیات زندگی و فرهنگ و ادب ایرانیان شناخت نسبتا جامعی داشته است. او نه تنها از دستگاه حاکم بلکه از تعدادی از قشرهای مردمی دل خوشی نداشته و ناگزیر ترک وطن کرده و با استفاده از طنز و مبالغه تعدادی از عیوب و نقایص اجتماعی ایرانیان را برجسته کرده است. آخوندزاده با مقایسۀ ایران با ممالک صنعتی کمبودهای علمی و اجتماعی و رفاهی ایران را یادآوری کرده اما به با فاصلۀ زیاد، بسیار کمتر از نویسندۀ «سرگذشت حاجیبابا» از جزئیات زندگی ایرانیان اطلاع داشته است. این نوشته برای مطالعات داستاننویسی و جامعهشناسی ادبیات فارسی میتواند مفید باشد.
سرگذشت,حاجی,موریه,ستارگان,آخوندزاده
https://jcl.uk.ac.ir/article_2962.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2962_c78c04b96a951370ad8e63040f5b62b7.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
تأثیر بورخس بر گلشیری: بررسی تطبیقی برخی مؤلفههای پستمدرن در آثار بورخس و گلشیری
67
96
FA
زهرا
سیدیزدی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ولی عصر، رفسنجان، ایران
z.sayyedyazdi@vru.ac.ir
حسین
صارم پور
کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ولی عصر، رفسنجان، ایران
sarempour@vru.ac.ir
روح الله
روزبه
استادیار زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه ولی عصر، رفسنجان، ایران
r.roozbeh@vru.ac.ir
10.22103/jcl.2021.16400.3143
با ورود ایران به قرن بیستم و گسترش ترجمۀ آثارادبی از دیگرکشورها، نویسندگان ایرانی هرچه بیشتر با نویسندگان و فنون نویسندگی معاصرجهان آشناگشتند، از آنان تأثیرپذیرفتند و برخی از شیوههای آنان را در آثارخویش به کارگرفتند و بعضاً بومی ساختند. ازاینرو ضرورت مطالعۀتطبیقی ادبیات درایران نیز، پدیدآمد. همچنین از دیگرمظاهرعصرجدیدگذر از گفتمان مدرنیسم به پستمدرنیسم بوده است. نویسندۀ آرژانتینی بورخس ازپیشگامان این دورۀگذار است که برنسلی از نویسندگان درسراسرجهان تأثیرگذاشته است. در ایران نیز بورخس ازطریق اعضای انجمن ادبی جنگ اصفهان معرفی شد. یکی ازاعضای آن نویسندۀ معاصرایرانی هوشنگ گلشیری بود که مقالهای هم دربارۀ بورخس منتشرکرد.یکی از زمینههای پژوهش در ادبیات تطبیقی تاثیر ادبیات ملت ها بریکدیگر است مقالۀ حاضر درچارچوب بایستههای ادبیات تطبیقی، با بررسی برخی مؤلفههای پستمدرن، درصددپاسخ به این پرسش است که گلشیری تا چه میزان متأثر از بورخس بوده است و این تأثیرپذیری درچه مواردی مشهوداست؟ در این راستا داستانهای «شب شک» و «شازده احتجاب» از گلشیری و «مضمون خائن و قهرمان» و «کتابخانۀ بابِل» از بورخس مورد بررسی قرار گرفت و مؤلفههای پستمدرنِ «عدم-قطعیت»،«اقتباس» و «وجودشناسی» در داستانهای هر دو نویسنده یافت شد.آنچه میتوان گفت این است که گلشیری در اوان فعالیت حرفهای خویش با بورخس آشناگشته، از آن تأثیر پذیرفته و بحث دربارۀ آثار بورخس در حلقۀ ادبی پیرامونش بهطورجدی مطرح بوده است.
ادبیات تطبیقی,پستمدرنیسم,هوشنگ گلشیری,خورخه لوئیس بورخس.
https://jcl.uk.ac.ir/article_2959.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2959_8d0a27629c6e35abd92570f95e36b91c.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
تحلیل تطبیقی نقد نظام اجتماعی مردسالار در شعر سیمین بهبهانی و فهمیده ریاض
97
140
FA
علی احمد
شیرازی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین، ایران.
aliahmadshirazi@gmail.com
رضا
چهرقانی
0000-0002-8060-3842
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین، ایران
chehreghani@hum.ikiu.ac.ir
محمد اقبال
شاهد
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جی. سی. یو لاهور، پاکستان.
chairperson.per@gcu.edu.pk
10.22103/jcl.2021.16425.3146
بسیاری از اندیشمندان و روشنفکران، ریشه عقبماندگی و مشکلات زنان را در نظام اجتماعی مردسالار دانستهاند. لذا سالها قبل جنبش آزادی زنان در ایران و پاکستان شکل گرفت که یکی از هدفهای آن مبارزه با نظام اجتماعی مردسالار بوده است. در این میان زنان اهل قلم به مقولهی تبعیض و بیعدالتی نسبت به زن واکنش نشان داده و آثاری را با این مضمون پدید آوردهاند. سیمین بهبهانی شاعر ایرانی و فهمیده ریاض شاعر پاکستانی درونمایهی نقد نظام اجتماعی مردسالار و بیان مشکلات زنان در این جوامع را در اشعار خویش دستمایهی مضمونسازی قراردادهاند. در اشعار زنانهی دو شاعر یاد شده، مشکلات و مسایل زنان و انتقاد از نظام اجتماعی مردسالار با بسامدی قابل توجّه بازتاب یافته است لذا در این پژوهش بازتاب موضوع یادشده در شعر دو شاعر ایرانی و پاکستانی به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی با بهرهگیری از برخی اصول و آموزههای جامعهشناسی ادبیات واکاوی و تحلیل شده است. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که انتقاد از نظام اجتماعی مردسالار یکی از گفتمانهای اصلی شعر سیمین بهبهانی و فهمیده ریاض است که در قالب مضامینی؛ همچون سلب آزادیهای اجتماعی، ازدواج اجباری، جواز چندهمسری مردان و ... بازتاب یافته و به تصویر کشیده شده است؛ با این تفاوت که نقدهای اجتماعی سیمین بهبهانی آمیخته با نوعی رمانتیسم، احساساساتی و سطحی؛ اما انتقادات فهمیده ریاض عمیق، متفکرانه، تند و همراه با دلالتهای آشکار وپنهان سیاسی است.
ادبیات تطبیقی,جامعهشناسی ادبیات,شعر زنانه,مردسالاری,سیمین بهبهانی,فهمیده ریاض
https://jcl.uk.ac.ir/article_2958.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2958_4eddaa3fecb4ee16d3dd0f5b85ede12d.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
همگون اندیشیهای حافظ و اکهارت تله با توجه به نظریة تجربة اوج
141
167
FA
رویین تن
فرهمند
عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ولی عصر رفسنجان، ایران.
rooyintanf@yahoo.com
احسان
زین الدینی
دانشآموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ولی عصر رفسنجان. ایران.
ehsan.94123022@gmail.com
10.22103/jcl.2021.12840.2731
یکی از شاخههای نوظهور جستارهای ادبی، پژوهشهایتطبیقی است که درآن به همانندی-های میراث مکتوب ملل گوناگون، بر مبنای اثرپذیری، اثرگذاری یا همگون اندیشی، توجه می-شود. دیوان حافظ از زوایای گوناگون ارزش مطالعه دارد. این متن، در مبحث پژوهشهای تطبیقی، اثری گرانقدر است. ترجمة اشعار حافظ به زبانهای اروپایی واثرگذاری حافظ از طریق ترجمة اشعارش بر اندیشة شاعران و نویسندگان جهان، توجه خاورشناسان به حافظ و همگون اندیشیهای شاعران و نویسندگان غربی و حافظ، ضرورت توجه به پژوهشهای تطبیقی را در این زمینه، آشکار میسازد. در این پژوهش، با توجه به نظریة تجربة اوج و شخصیت انسانهای خود شکوفا، همانند اندیشیهای حافظ و اکهارت تله در مباحث طبیعتستایی، لحظة اکنون، تساهل وتسامح و ناپایداریچرخههایهستی، به گونهای تطبیقی، بررسی و تحلیل شدهاست. زاویة دید و نگرش هستی شناسانة حافظ و تله بر مبنای تساهل، پذیرش و لزوم توجه به زیبایی و تقدّس طبیعت، استوار شده است.توجه به لحظة اکنون و بهرهمندی از گذر ناگزیر عمر، با تمرکز بر هوشیاری حواس، از دیگرگزارههای همگون حافظ و تله، میباشد.
واژههایکلیدی:ادبیات تطبیقی,حافظ,اکهارتتله,تجربة اوج,همگوناندیشی
https://jcl.uk.ac.ir/article_2970.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2970_dee2f96d4b5ddfa798f6426d7a2cf342.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
واکاوی هنرسازة فاوامیزی در اشعار احمد شاملو و آدونیس
169
195
FA
هدیه
قاسمی فرد
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی دانشگاه خلیج فارس بوشهر، ایران
hdghasemifard@gmail.com
ناصر
زارع
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه خلیج فارس بوشهر، ایران.
nzare@pgu.ac.ir
10.22103/jcl.2021.15816.3065
فاوامیزی به عنوان شگردی ادبی که به شکستن سنتِ ازدواجِ درون خانوادگی واژگان و ایجاد شبکههای جدید همنشینی منجر میشود، نقش بارزی در زیبایی و انسجام ساختاری متون ادبی دارد. از آنجا که واژگان در اثر همنشینی مداوم با یکدیگر اثربخشی خود را از دست میدهند؛ لذا برای اثربخشی میتوان با عدول از هنجارهای حاکم بر زبان معیار، واژگان را از یک خانواده انتخاب کرد و در کنار خانوادهای دیگر قرار داد تا به برجستهسازی ادبی و گشودن آفاقی جدید و نیز تأثیر بر مخاطب بینجامد. باری، این هنرْسازه به گونهای بارز در شعر احمد شاملو (1379-1304) و آدونیس (1930) شاعر نوگرای سوری، آشکار است. این پژوهش، براساس روش توصیفی- تحلیلی، مصادیق مشابه و برجستة فاوامیزی، کارکرد و دلالتهای آن را در اشعار این دو شاعر تحلیل و بررسی میکند. از این رهگذر وجود این هنرْسازه در قالب ترکیبهایی که از امتزاج دو خانوادة متفاوت طبیعی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و ماورائی پدید آمدهاند، قابل تأمل است. این دو شاعر در اشعارشان فضاهای بسیاری از فاوامیزی را به نمایش گذاشتهاند، ولی غالبا یک سویة این ترکیبها را از طبیعت برگزیدهاند. به نظر میرسد که این پیوند تنگاتنگ با طبیعت و مظاهر آن که با ظرفیتهای هنری طبیعت شکل گرفته، بستری مناسب را برای تصویرسازی تجربهها و اندیشههای آنها فراهم آوردهاست.
هنرْسازه,احمد شاملو,آدونیس,فاوامیزی
https://jcl.uk.ac.ir/article_2948.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2948_672722ae2a2afed0abc1f21b22c83f6f.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
بررسی تطبیقی گلستان سعدی و یادداشتهای ایام سبکباری یوشیدا
197
214
FA
غلامرضا
کافی
دانشیارزبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز،شیراز، ایران
ghkafi@shirazu.ac.ir
محمد
برفر
دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
mbarfar@yahoo.com
10.22103/jcl.2021.15847.3072
چکیده<br />تسوره زوره گوسا یا یادداشتهای ایامِ سبکباری (Tsurezuregusa or Essays in Idleness) اثر راهب، نویسنده و شاعر قرن سیزدهم ژاپن، کنکو یوشیدا (Kenko Yoshida) است که هشتاد سال پس از گلستان نوشته شده است. بهلحاظ مضمون و محتوا و ساختار شباهت حیرتانگیزی با کتاب شیخِ اجل سعدی شیرازی دارد. باوجودیکه سعدی شاعر و نویسندهای معتقد به آموزههای قرآنی و حکمت و عرفان اسلامی ـ ایرانی بوده است و یوشیدا راهبی تربیتیافتۀ عرفان بودایی، اما اندیشه و نوع نگرش این دو به جهان و هستی چنان به هم نزدیک است که گویی هر دو از یک آبشخور نوشیدهاند. البته با این تفاوت که بهلحاظ زیباییشناسی، گلستان شیخ اجل بهنسبت سرآمدتر از یادداشتهای ایام سبکباری یوشیدا است. گلستان سعدی شاهکار ادبیِ جهانی است که به زبانهای مختلفِ جهان ترجمه شده است و ادبای طراز اول بسیاری از آن تأثیر پذیرفتهاند. در این مقاله، ضمن بررسی تطبیقی تعدادی از حکایات دو کتاب و بررسی شباهتهایشان، به ارزشهای زیباییشناختی آنها نیز پرداختهایم. تحذیر بر ناپایداری جهان، سخن در فضیلت قناعت و توصیه به سادهزیستی و وقار پیری از مشترکات معنایی این دو اثر است؛ همچنان که درج حکایت و آمیزۀ نثر و شعر از ویژگیهای ساختاری آنهاست.<br />واژههای کلیدی: ادبیات تعلیمی، ادبیات تطبیقی، سعدی، گلستان، یوشیدا، تسوره زوره گوسا.
واژههای کلیدی: ادبیات تعلیمی,ادبیات تطبیقی,سعدی,یوشیدا
https://jcl.uk.ac.ir/article_2972.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2972_aaf2d061575a98e870c0855dda46f724.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
بررسی تطبیقی پیرنگ در داستانهای «مالون میمیرد» و «بوفکور» با اتکاء به مؤلفههای سوررئالیسم
215
238
FA
زهرا
کوشکی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان، ایران
zahrakoshki680@gmail.com
محمد
خسروی شکیب
دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه لرستان ، ایران
m.khosravishakib@gmail.com
صفیه
مرادخانی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان، ایران
safiyeh.moradkhani@yahoo.com
محمدرضا
روزبه
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان ، ایران
rayan.roozbeh@yahoo.com
10.22103/jcl.2021.2882
بررسی تطبیقی پیرنگ در داستانهای «مالون میمیرد» و «بوفکور» با اتکاء به مؤلفههای سوررئالیسم<br />چکیده<br />در میان داستانهای معاصر، «مالون میمیرد» اثر ساموئل بکت و «بوفکور» اثر صادق هدایت جایگاه ویژهای دارند. این دو اثر با درون مایة رازآلود خود، ساختار نامنسجم و روایتهای گسیخته که ترتیب و تسلسل زمانی خاصی هم ندارند، پیرنگ داستانها را نیز تحت تأثیر قرار دادهاند. هدف نویسندگان در این مقاله، بررسی تطبیقی تأثیر مؤلفههای سوررئالیسم بر پیرنگ «مالون میمیرد» اثر بکت و «بوفکور» اثر هدایت است. نوع پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی و شیوة گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و یادداشتبرداری است. مطالب جمعآوری شده مورد تحلیل نشان میدهد که بکت و هدایت توانستهاند با استفاده از مؤلفههای سوررئالیستی از قبیل: رؤیا، نگارش خودکار، شک و ابهام، خلق فضای شگفت، گسست و بینظمی و تصاویر سوررئالیستی، مرزهای پیرنگِ سنتی را کنار بزنند و پیرنگی تازه، نامتعارف و گاهی هنری خلق نمایند. <br />کلید واژهها: بکت، هدایت، مالون میمیرد، بوفکور، پیرنگ.
کلید واژهها: بکت,هدایت,مالون میمیرد,بوفکور,پیرنگ
https://jcl.uk.ac.ir/article_2882.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2882_8dd7fd7aea0a0ddfb0db88444bb78628.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
بازخوانی کارکرد اسطوره در اشعار فارسی و عربی با تکیه بر اشعار شاملو و البیاتی
239
268
FA
قصی
محفوض
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران
qusiemahfood@gmail.com
سید علی
قاسم زاده
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران
s.ali.ghasem@gmail.com
رضا
سمیعزاده
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین، ایران
r_samizadeh@ikiu.ac.ir
علیرضا
شیخی
استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین، ایران.
alireza.shaikhi@yahoo.com
10.22103/jcl.2021.17642.3285
اسطوره و ادبیات به سبب دارا بودن خاستگاه مشترک؛ یعنی نشأت گرفتن از ناخودآگاه آدمی، با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند. همانگونه که اسطوره از ظرفیت ادبیات بهویژه شعر برای استمرار حیات خود استفاده میکند، شاعران نیز از ظرفیت اسطوره اغلب برای غنا و زیبایی اشعار خویش بهره میگیرند؛ اما کارکرد اسطوره در ادبیات تنها معطوف به عنصر زیباییشناختی نیست. شاملو در شعر فارسی و البیاتی در شعر عرب نمونه دو شاعری هستند که با آگاهی از ظرفیت اسطورهها، با تکیه بر تجربههای زیستی مشترک به کارکرد سیاسی و اجتماعی اسطورهها، در کنار کارکرد زیبایی و ساختاری در شعر نیز توجه کردند. این مقاله به شیوۀ توصیفی – تحلیلی به کارکرد اساطیر در شعر این دو شاعر میپردازد. از نتایج این پژوهش تطبیقی برمیآید که اگرچه این دو شاعر معاصر در کاربرد اساطیر همانندیهایی دارند، اساطیر در اشعار شاملو از کمیت و کارکرد متنوعتری در قیاس با اشعار البیاتی برخوردار است. نوآوریهای شاملو در بازآفرینی اسطورهها در مقایسه با اشعار البیاتی آشکار است؛ درحالی که البیاتی بیشتر از اسطوره برای بازنمایی جامعة عرب و موقعیت خود در آن جامعه استفاده کرده است؛ شاملو با بازخوانی اسطورهها، به ماهیت یا کارکرد معرفتشناسانة اساطیر توجه کرده و تلاش کرده از رهگذر آن، جهانبینی ایرانی و انسان معاصر را بازنمایی کند.
اسطوره,شعر معاصر فارسی,شعر معاصر عربی,شاملو,البیاتی
https://jcl.uk.ac.ir/article_2955.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2955_41460f82b194260ededde45f52769758.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
شگردها و درون مایههای طنز در شعر محمد کاظم کاظمی شاعرافغانستانی و احمد مطر شاعر عراقی
269
293
FA
سید اصغر
موسوی
دانشجویدکتریزبانوادبیاتفارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی نیشابور، ایران
musavi.seyed@yahoo.com
اکبر
شعبانی
استاد یار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی نیشابور، ایران
shabany_akbar@yahoo.com
10.22103/jcl.2021.15835.3070
طنز یکی از گونههای موفق ادبیات غنایی است که با تولید روایتی شیرین از تلخیهای روزگار، به ویژه در ابعاد اجتماعی و سیاسی کارکردهای درخشان داشته و دارد. خندهی تلخ عنوانی است که به شعر طنز احمد مطر، شاعر عراقی دادهاند. عنوانی که در شعر محمد کاظم کاظمی، شاعر پایداری افغانستانی نیز به طور کامل قابل تطبیق است. طنز این دو شاعر به گونهای تجسمی مفاهیمی را طرح میکند که دست کم در سراسر جغرافیای شرق، درد مشترک و درمان قاطعاند. مطر و کاظمی چشمدیدهها و روایتهایی را از زندگی مردم خود در قالب خندهای ریختهاند که در همان آغاز به تلخی میگراید. خاطرات تلخی که در شعر کاظمی از اسطورهی اُحُد آغاز میشود و امتداد آن در واقعیتهای امروزین سلطهی استعمار و استکبار در خاورمیانه و غرب آسیا، در پلاکاردهای(لافتات) احمد مطر نمود مییابد. این پژوهش پس از اشارهی کوتاهی به زندگی مطر و کاظمی و بحث پیرامون طنز و کارکردهای آن در شعر مبارزه، کوشیده است ضمن برشمردن شگردهای طنزی این دو شاعر، عناصر مشترک تفکر آنان را در چهار موضوع اعتراض به اختناق، مشروعیت زدایی از حاکمیت سیاسی، اعتراض به عافیت جویی و انفعال تودهها و اعتراض به بیتفاوتی شاعران، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی نماید. مطر و کاظمی با درک رابطهی عمیق طنز و بیدارگری، گفتمان استعمار و استکبار را با زبان مردم، واقعیتگرا، بیدارگر و تأثیرگذار به چالش کشیدهاند.
احمد مطر,کاظم کاظمی,شگردها,درون مایه ها,طنز
https://jcl.uk.ac.ir/article_2960.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2960_0a5f4746d5cdc16b724ff3a0627ed239.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
بررسی تطبیقی رمان ده سرخپوست کوچک و رمان الفبای مرگ از منظر روان شناسی جنایی
295
327
FA
اسماعیل
نجار
0000-0002-4004-0838
استادیار گروه ادبیات نمایشی دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
najar@modares.ac.ir
الهه
گوران
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ادبیات نمایشی دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
elahe.goran@modares.ac.ir
10.22103/jcl.2021.17083.3210
در این مطالعه تطبیقی دو رمان ده سرخپوست کوچک از آگاتا کریستی و الفبای مرگ از مهرداد مراد را از منظر روانشناسی جنایی بررسی میکنیم. داستانهای پلیسی کریستی، به دلیل دقت، ظرافت و توانایی خاص این نویسنده انگلیسی در طراحی معمای جنایی و ترسیم روانشناسانه شخصیت قاتل، از ظرفیت مناسبی برای تحلیل و بررسیهای روانشناسانه و جرمشناسانه برخوردارند. رمان الفبای مرگ مهرداد مراد نیز دارای وجوه اشتراک و درونمایهای تقریبا مشابه با ده سرخپوست کوچک است. در این مقاله، با روشی توصیفی_تحلیلی و با توجه به شرایط روانی بزهکار و بزه-دیده، به بررسی جرمشناسانه این دو اثر ادبی جنایی میپردازیم و تلاش میکنیم با نگاهی روانشناسانه و با استناد به نظریه «فنون خنثیسازی» دیوید ماتزا و گرشام سایکز، که از نظریه های مرتبط با روانشناسی جنایی هستند، به مطالعه در مورد علتشناسی ارتکاب جرم در هر دو بپردازیم. در انتها شخصیتهای زن اصلی هر دو اثر را از لنز بزهدیده شناسی و نیز بزهکاری مورد بررسی تحلیلی قرار میدهیم. یافته های پژوهش بیان میدارد که دو نویسنده ژانر جنایی در یک موضوع تقریبا مشابه وجوه مختلفی از علت شناسی جرم و نیز خصوصیات بزهکار و بزهدیده را مورد توجه قرار دادهاند.
ادبیات تطبیقی,جرم شناسی نظری,آگاتا کریستی,مهرداد مراد,ده سرخپوست کوچک,الفبای مرگ
https://jcl.uk.ac.ir/article_2957.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2957_67df47ce915b89de7d54e2b6dc3b4d9a.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
بررسی تطبیقی «حال» در نحو عربی و برابرهای معنایی و نقش های معادل آن در دستور زبان فارسی
329
394
FA
امید
وحدانی فر
0000-0002-6981-6548
گروه آموزشی زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران
o.vahdanifar@gmail.com
امید
ایزانلو
گروه آموزشی زبان و ادبیّات عربی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کوثر بجنورد، بجنورد، ایران
omid.izanlo@gmail.com
محمود
عباسی
گروه آموزشی زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران
abbasi3658@yahoo.com
اسماعیل
علی پور
دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
esmaeilalipoor@yahoo.com
10.22103/jcl.2021.2876
«حال» و اقسام مختلف آن (مفرد، جمله و شبه جمله) یکی از نقشهای پرکاربرد در متنهایی است که به زبان عربی نگاشته میشوند. اگر هنگام ترجمۀ متون عربی به فارسی، معادل دقیقی برای این نقش نحوی بیابیم، هم اصل پیام رسانی (پیام موردنظر نویسنده) از زبان مبدأ به زبان مقصد به درستی صورت میپذیرد و هم معنای جملۀ مورد نظر برای مخاطب در زبان مقصد، رساتر و قابل فهمتر خواهد بود. مسئلۀ ما در پژوهش حاضر این است که وقتی این متنها به زبان فارسی ترجمه میشوند، انواع حال در زبان عربی چه معادلهایی در زبان فارسی پیدا میکنند و چه نوع کلماتی در فارسی میتوانند جایگزین مناسبتری برای آنها باشند؟ این پژوهش نشان میدهد که ترجمۀ حال مفرد از عربی به فارسی، منحصر به قید حالت نیست؛ بلکه به صورتهای متمّم قیدی، جمله، مسند، متمّم فعل، فعل، مفعول و مضافٌ الیه نیز ترجمه میشود. برابرهای فارسی جملات حالیۀ عربی نیز غالباً جمله های وابسته هستند که در صورت تأویل، نقشهای گروه قیدی، صفت بیانی، فعل و مفعول را میپذیرند. با وجود اینکه ترجمۀ نقش نحوی حال به صورت قید در زبان فارسی کاربرد و بسامد بیشتری نسبت به سایر نقشهای جمله در این زبان دارد، امّا هنگام ترجمه میتوان بر اساس نوع متن، پیام مورد نظر نویسنده و ساختار جمله، سایر نقشهای مذکور را نیز به کار برد و از ظرفیّتهای بالقوۀ زبان فارسی در برگردان سازههای نحوی جملات عربی استفاده کرد.
دستور تطبیقی,ترجمه,حال,جملۀ اسمیه و فعلیه,جملۀ وابسته,گروه قیدی
https://jcl.uk.ac.ir/article_2876.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_2876_b592a9c41bac0b7254e66ac7eec7d1a0.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
نشریه ادبیات تطبیقی
2008-6512
2821-1006
13
24
2021
08
23
شناسنامه علمی نشریه ادبیات تطبیقی
1
1
FA
10.22103/jcl.2021.3009
https://jcl.uk.ac.ir/article_3009.html
https://jcl.uk.ac.ir/article_3009_c8e6f8f3aac628586b08a5dae7561844.pdf